ندا آتش باز
کارشناس ارشد زیست شناسی ، فیزیولوژی
جانوری دانشگاه ارومیه
از چیزی سخن به میان آمده که نتیجه آن تداوم
و استقرار پایههای فاسد رژیم اتوریتاریسم جمهوری اسلامی ایران که دارای محدود
هوادرانی به صورت مترسکهای فاسد با سرسپردگی محض به مرجع جبریت و اقتدار که با هر
آزادی فردی مخالف میباشند و تحت افسار صاحبان جبر، میشود. چیزی که نتیجه سالها
پیروی کورکورانه از یک آیین تابو و ورود بدون فکر در این بازار دینی و رخنه آن بر
تمام امور زندگی اجتماعی و شخصی افراد میباشد! نتیجه چنین برنامهایی ایجاد یک
جامعه بیمار با ذهنی پر از عفونت که از مغز بیمار سران فاسد این رژیم در افکار بخش
عظیمی از جامعه قِی شده است، و جامعه را به یک اپیدمی مشترک در راستای اهدافی که
تنها پستی و رذالت انسانی را در این برهه زمانی به همراه دارد، سوق میدهد. وقتی
با جمله حمایت از حقوق زن روبه ور میشویم در عمل با کثرت معانی در این جمله روبه
رو میشویم که ناشی از واقعیتهای موجود در هر منطقه جغرافیایی و محتوای ناخودآگاه
جمعی آن منطقه میباشد که این واقعیت در کشور ایران با حکومت چندین ساله آخوندی به
یک رویه ایدئالیسم و ماجراجوییهای عقلی محض که هیچ فایدهایی برای انسان و به
خصوص در بعد موضوع حقوق زن ندارد، مبدل گشته است و نتیجه آن سیل عظیمی از شعارها و
مناسبتها برای حقوق زن شده که صرفاً جنبه آرمانگرایی دارد! دقت کنید تنها در
صورتی این مبارزات که در حال حاضر صرفا جنبه شعار و رفع تکلیف پیدا کردهاند به
نتیجه میرسند که روحیه پراگماتیسم و عملگرایی در وجود جامعه به خصوص مردان این
جامعه تقویت شود. حقیقت این شعارها و مناسبتها تنها در سودمندی عملی آنها در
زندگی افراد جامعه به خصوص زنان نهفته است.اگر کمی دقت و تأمل در شیوه رشد اجتماعی
زنان و مردان جامعه تحت سلطه و جبر حکومت تروریستی و متجاوز در تمامی زمینهها کنیم،
متوجه میشویم که چندین برابر این قوانین و رفتارهای تحقیرآمیزی که علیه زنان وجود
دارد و اعمال میشود، نسبت به مردان این کشور به صورت مزمن و مخفی اعمال شده! یک
حقارت مزمن و پنهان!! به این صورت که با تغییر نگرش فکری بخشی از مردان جامعه نسبت
به زن و پروش این افکار مسموم در ذهن آنها جایگاه پست و حقیرانهایی نسبت به زن
به مانند اصل حکومت جمهوری اسلامی ایجاد کردهاند به طوری که تنها به زنان نگاهی
ابزاری برای رفع نیاز جنسی خود دارند و بخشی از همین زنان نیز به دلیل عدم اقتدار
و مقبولیت این جبر، تسلیم این نگرش شده و همگی غرق در این باتلاق حقارت شدهاند،
پس در وهله اول مبارزه نه به صورت شعار و تظاهر به روشنفکری با زمینه تعالیم فاسد
رژیم! بلکه باید به صورت تغییر این نگرش و اتحاد فکری و انسجام فکری عمومی برای
خروج از این باتلاق متهفن حکومت منسوخ میباشد، تا زمانی که این نگرش غلط و بی
پایه و اساس در ضمیر ناخودآگاه جمعی زنان و مردان جامعه وجود داشته باشد، هیچ
مبارزهایی به نتیجه مطلوب نمیرسد و صرفا به یک شعار و رفع تکلیف مبدل میگردد و
این همان هدفی است که این حکومت به دنبال آن بوده چیزی که حقیقت عمل را میپوشاند
و در عین حال توجیه وجدان شهروندی را به همراه دارد. ما با حکومتی روبه رو هستیم
که معنای واقعی فساد سیاسی و اجتماعی میباشد، چیزی که به صورت یک کلنی فاسد در
آمده و هر تفکر انسانی را نفی میکند. همه اینها نتیجه یک انقلاب خشک و بدون
محتوا با هدف تسلط بر افکار اجتماع و بدون در نظر گرفتن هیچگونه احترامی به افکار
متقابل خود میباشد که با لابی گریهای احمقانه و در پوشش دین دیدگاهها و نظرات مسموم
خود را به جامعه تزریق کردهاند. این حکومت سالیان سال افکار خود را در تمامی
رسانهها با تکیه بر خبرنگاری زرد و سوء استفاده از احساسات در تمامی زمینهها بذر
این افکار فاسد و ضد زن را در ضمیر ناخودآگاه عموم مردم کاشته که این بزرگترین
تهدید برای یک اجتماع میباشد و به مانند کرمی تنه فکری یک جامعه را از درون پوچ و
شکننده و پذیرای هر نو منطق غیر اصولی و غیر اخلاقی و دور از انسانیت میکند. پس
باید آگاه باشیم نتیجه این انسجام فکری و اصلاح اصول حاکم در ضمیر ناخودآگاه جمعی و
به طور هماهنگ در زنان و مردان، یعنی یک حمایت اجتماعی و پشتوانه مردمی از گروههای
ذینفوذ با اهداف بشر دوستانه جهانی و صلح جو با رویه مماشات برای تحت فشار قرار
دادن مقامات فاسد حکومتی به خصوص رهبریت جبر این رژیم! ما حصل تمامی این جبریت
مشاهده سیلی از زنان و دختران سرزمینمان با عنوان مهاجرانی که به مانند عروسکانی
زنده تن به هر حقارت اجباریی میدهند تا حتی کابوسزندگی در ایران اسلامی سیاه را
هم در رویای خود نبینند! از خودتان پرسیدهاید سرنوشت این فرشتههای بال شکسته و
سرگردان در کوچه پس کوچههای تاریک و غریب چیست؟! تاوان اشکهای خاموش زیر حرارت تن
نامردان و اعدام آنها با رویاها و آرزوهای سوختهشان را چه کسی پس میدهد؟! زنان
و دخترانی که میتوانستند زیر سایه امنیت و برابری انسانی در کشور مادریشان، به
زنانی موفق و مادران و مسئولین مقتدری مبدل شوند، بیایید متحد شویم و زیربنای فکری
خود را تغییر دهیم که به عنوان باروت این اسلحه مدنی عمل میکند. با کمی دقت این
نکته را باید درک کنیم که همه ما به صورت تابولارازا یا یک لوح سفید بدون محتوای
ذهنی متولد میشویم و در اینجا برداشت از واقعیتها و انعکاس پاسخ متناسب به
حقایق انسانیت در هر منطقه جغرافیایی متفاوت میشود، بنابراین تمام تجربیات و
ادراک افراد از محیط جامعهایی که در آن رشد کردهاند، متأثر خواهند بود! چه بسا
در جامعه ما که با حجاب جهل اسلامی تسخیر شده است این تأثیر کاملاً منفی بوده و
نتیجه آن ایجاد یک اجتماع بیخبر از موقعیت آینده خود، که باید اصول زندگی اجتماعی
و شخصی تحمیل شده از جانب جبر را گزینش
کنند. پس تغییر را
شروع کنید آن هم از عمق افکار خودتان و تا زمانی که این تغییر در شما ایجاد نشده
باشد توانایی درک صحیحی از حقوق خود نداشته و نخواهید داشت و با شما به هر شکلی که
بخواهند برخورد خواهند کرد! تا زمانی که در بازار دینی آخوندان حضور داشته باشید و
خرافات غیر منطقی را در راستای تجاوز به حقوق خودتان بپذیرید،توانایی کنترل این عالمانبی
علم بر ذهن خودراتقویت کرداید سلطه آنها را بر خود بیشتر کردهاید و این همان
حقارت پناهنی میباشد که باید به مانند علفهای هرز مشابه سران این حکومت اجازه
رشد به آنها ندهید و عظمت درونی خود را در معرض سخره ابلهان آخوندی قرار ندهید! هدف
این رفرمیسم فکری تبدیل حکومت موبوکراسی که هیچ شعوری و درکی در حکمرانی آن وجود
ندارد، به یک حکومت دموکراسی با تعریف صحیح از انسان و به خصوص حقوق زن انجام میگیرد.
و این مبارزه تا زمانی ادامه خواهد داشت که اثری از این حکومت الکوکراسی باقی
نماند.