احمد رافت/ روزنامه نگار و فعال سیاسی
شهرهای مختلف استان خوزستان بیش از ده روز است شاهد تظاهرات و اعتراضها مردمی علیه سیاستهای نادرست و سوء مدیریت جمهوری اسلامیاند.
این اعتراضات از شب پنجشنبه ۲۴ تیرماه با تظاهرات مردم در شهرستان حمیدیه آغاز، و پس از چند روز به بیش از ۲۰ شهر استان گسترش یافت. این اعتراضها سپس به دیگر استانها و مناطق کشور نیز گسترش یافتند، از سقز تا تبریز و از کرمانشاه تا اصفهان. مردم نه تنها در همبستگی باهموطنان عرب، بلکه در مخالفت صریح با نظام با سر دادن شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» به خیابان آمدند.
البته در تمام موارد نیروهای سرکوبگر بلافاصله به میدان فرستاده شدند تا صدای اعتراض مردم و «نه» آنها به جمهوری اسلامی را ساکت کنند. حداقل ده کشته و صدها زخمی و بازداشتی تا کنون به ثبت رسیده است.
این حرکت اعتراضی که در حمیدیه آغاز شد و بلافاصله به نقاط دیگر کشور هم گسترش یافت، گروههای صنفی مختلفی در داخل و خارج کشور را نیز فعال ساخت که با انتشار بیانیههائی، همبستگی خود با مردم تشنه خوزستان و در محکومیت سرکوب وحشیانه اعتراضهای مسالمتآمیز را اعلام کردند.
شاید برای اولین بار بسیاری از شخصیتهای فرهنگی، هنری، ورزشی نیز بصورت فردی و یا جمعی قدم به میدان گذاشتند و سکوت طولانی خود را شکستند. متاسفانه جوامع حقوقی و سیاسی بینالمللی تا کنون توجه قابل اشارهای به آنچه در ایران اتفاق میافتد نداشتهاند. ابراز نظر سخنگویان دولتهای مختلف تاکنون در حد «وضعیت را زیر نظر داریم» و «ایران نباید با اعتراضهای مسالمتآمیز برخورد خشن داشته باشد» بوده است.
از شعارهائی که در این روزها در خیابانهای شهرهای مختلف شنیده شده میتوان به «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر جمهوری اسلامی» اشاره کرد. شعارهائی که شکی باقی نمیگذارند که مردم تنها برای اعتراض به بیآبی به خیابان نیامدهاند و خواهان گذاردن نقطه پایانی بر نظامی هستند که در چهاردهه گذشته مردم را به فلاکت کشانده و فقر و گرسنگی را بر سر سفره آنها آورده است.
فریاد مردم تشنه خوزستان، همان فریاد بلوچهائی است که جوانانشان مجبور به سوختبری هستند، فریاد همان کُردهائی است که مجبور به کولبری هستند. درد یکی است و دارو نیز نمی تواند متفاوت باشد. پیشدرآمد هر تغییری، گذر از این نظام است. هیچکدام از خواستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم نمیتواند پاسخی منطقی و قابل قبول در چارچوب این نظام دریافت کند.
پاسخ جمهوری اسلامی در جریان این حرکت جدید اعتراضی متفاوت با گذشته نیست. تا زمانی که اعتراضهای به بخشی از خوزستان وعربهای این استان محدود بود، تلاش کردند که این حرکت را تجزیهطلبانه بخوانند.
وقتی که لرها و بختیاریهای خوزستان نیز به این حرکت پیوستند، معترضین را اغتشاشگر خواندند. وقتی مردم با وجود سرازیر شدن نیروهای سرکوب به شهرهای مختلف در خیابان ماندند و دامنه اعتراضها گسترش پیدا کرد، معترضین را اشرار خواندند و گفتند که فعالان این حرکت وابسته به برخی از جانح های اپوزیسیون و آموزش دیده در اسرائیل هستند. هیچکدام از این دسیسه ها، ولی نتوانست ایجاد تفرقه کند.
مردم در خیابان از خود بلوغی سیاسی نشان دادند که متاسفانه در بخشهائی از اپوزیسیون خارج از کشور دیده نمیشود. ما در بسیار از شهرها شاهد بودیم که لحظاتی برخی شعارهائی در پشتیبانی از نظام پادشاهی میدادند و فریاد می زدند «رضا شاه روحت شاد» و چند لحظه بعد در همان محله و خیابان در ویدیوی دیگری فریاد «نه شیخ نه شاه» شنیده میشد، و در هیچ شهر، محله و خیابانی هواداران این یا آن شکل از حکومت با یکدیگر نه درگیر شدند و نه علیه هم شعار دادند. مردم در داخل، نه در حرف، بلکه در عمل به این نتیجه رسیدهاند که انتخاب نظام جانشین جمهوری اسلامی تنها در شرایطی امکان پذیر است که، اولا جمهوری اسلامی دیگر وجود نداشته باشد، و دوما حداقل شرایط دمکراتیک برای بحث و تبادل نظر و در نهایت انتخابی آزاد وجود داشته باشد.
دامن زدن به اختلافها بجای تمرکز بر حداقلهای مورد قبول کلیه نیروهائی که به دمکراسی اعتقاد دارند، دقیقا در راستای اهداف نظام کنونی است. نظامی که مخالفانش را متهم به تلاش به برای تجزیه کشور و «سوریهای» کردن ایران می کند.
آنهم زمانی که اگر امروز برخی از کشورهای منطقه مانند سوریه و یمن درگیر جنگ داخلی هستند، یا مانند لبنان و عراق از بیثباتی رنج میبرند، مسئولیت آن بیش از آنکه به عوامل داخلی این کشورهاربط داشته باشد، نتیجه دخالتها و سیاستهای ماجراجویانه و آشوبگرانه جمهوری اسلامی است.
معترضین خیابانهای ایران در این روزها با رفتار و گفتار مسئولانه خود درس مهمی به نیروهای سیاسی دادند. درسی که باید از آن آموخت و از آن بعنوان سرمایهای برای پایان دادن به نظام کنونی استفاده کرد.
این نظام در این چهار دهه نشان داده است که برایش تفاوت شهروندانش (البته شاید در این مورد استفاده از کلمه رعیت گویاتر باشد) به کدام گروه انتیکی، جنسیتی یا مذهبی تعلق دارند. برای این نظام تنها یک اصل مهم است: بقای خلافت شیعی. برای حفظ این خلافت، آنچناکه زمانی خمینی نیز به هوادارانش یادآوری کرد، میتوان حتی فرایض دینی را هم قربانی کرد، چه رسد به جان مردمی که مخالف آن هستند.